کرمی یک کرم کوچولو است که روی شاخه درختی زندگی می کند و برگ میخورد. اما او هم دلش میخواهد مثل عنکبوت و پینه دوز بتواند در هوا تاب بخورد و یا پرواز کند. از نسیم میخواهد که او را هم با خودش به هوا ببرد اما باز هم نمی تواند به کمک نسیم پرواز کند تا این که یک روز اتفاق عجیبی برایش می افتد.. چیز سفیدی از دهانش بیرون می آید و مانند نخ دراز می شود.. کرمی نمی داند چه اتفاقی قرار است برایش بیفتد...