مادر گفت: «پروانه جون، کاغذها رو این قدر خط خطی نکن.» پروانه کاغذ دیگری را از دفتر کَند و شروع کرد به نوشتن؛ به حرفهای مادر هم گوش نکرد. پروانه خیلی وقتها مشغول نوشتن نامه برای پدرش بود. حالا که پدر نبود و نمیدانست کی برمیگردد، ترجیح میداد برایش نامه بنویسد. هر کس به خانهشان میآمد، پروانه کاغذهایش را به او نشان میداد. گاهی هم با همان لحن شیرین و کودکانه بعضی از نوشتههایش را برای او میخواند: «ببین خاله برای بابا چی نوشتم.» این کتاب که نوشته آقای حسن احمدی است در 48 صفحه و در قطع وزیری به چاپ میرسد. و در آن بیشتر به اتفاقات و حوادثی میپردازد که رزمندگان در جبهههای نبرد حق علیه باطل و خانوادههای آنان در این سالها درگیر آن بودهاند.