ناموجود
این کالا فعلا موجود نیست اما می‌توانید زنگوله را بزنید تا به محض موجود شدن، به شما خبر دهیم.
موجود شد باخبرم کن

بار دیگر شهری که دوست می داشتم _ امیرکبیر

دسته بندی: کتاب

نویسنده:نادر ابراهیمی

سال نشر:1403

تعداد صفحات:100

گزیده کتاب
مشخصات
نظرات کاربران
بریده های انتخابی شما

گزیده کتاب

این کتاب در سه فصل با عناوینِ باران رویای پاییز، پنج نامه از ساحل چم‌خاله به ستاره‌آباد، پایان بارانِ رویا نوشته شده و ماجرای دلدادگی پسر کشاورز به معشوقه‌اش هلیا است. آن دو از کودکی باهم بزرگ می‌شوند و همدیگر را بسیار دوست می‌دارند اما هلیا خان‌زاده است و خانواده‌اش با ازدواج او با پسر رعیت رضایت نمی‌دهند. آن‌ها به «چم‌خاله» فرار می‌کنند تا دور از خانواده‌هایشان زندگی را در کنار هم آغاز کنند اما پس از مدتی هلیا پسر را رها کرده و به شهرشان بازمی‌گردد. پسر سال‌ها در چم‌خاله می‌ماند و دست به نوشتن نامه‌هایی سوزناک برای هلیا می‌زند.



ماگویه‌ها و واگویه‌هایی از پسرک که در قالب دیالوگ‌های خیالی او با هلیا می‌باشد و رویاپردازی‌های او بسیار جذاب و خواندنی از آب درآمده است. هلیا تنها اسمی است که در این کتاب به‌کاربرده شده و مابقی اشخاص در این داستان نامی ندارند. نویسنده به جهت این‌که تقطیع زمانی سبب سردرگم شدن خواننده نشود 3 زمان موجود در داستان (گذشته دور، گذشته نزدیک و حال) را نشان داده است.

اطلاعات کتاب

  • زبان کتاب: فارسی
  • سال نشر: 1403
  • چاپ جاری: 2
  • شمارگان: 2000
  • نوع جلد: شومیز
  • قطع: رقعی
  • تعداد صفحات: 100
  • نویسنده: نادر ابراهیمی
  • نوع کتاب: امیرکبیر
  • دسته بندی: کتاب

برای ارسال دیدگاه لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام

برای ثبت بریده ای از کتاب لازم است وارد شده یا ثبت‌نام کنید

ورود یا ثبت‌نام
ناموجود
موجود شد باخبرم کن