مدیر مدرسه داستان مردی را روایت میکند که از آموزگاری بهستوه آمده و برای راحتی خود و داشتن درآمد بیشتر، به مدیری دبستان رو میآورد، بیآنکه بداند چه مشکلاتی در پی خواهد داشت. دبستان ششکلاسۀ «نوبنیاد» در دو طبقه بود و نوساز... یک فرهنگدوست خرپول، عمارتش را وسط زمین خودش ساخته بود و بیست و پنج ساله در اختیار فرهنگ گذاشته بود که مدرسهاش کنند و رفتوآمد بشود و جادهها کوبیده بشود و اینقدر از این بشودها بشود، تا دل ننهباباها بسوزد و برای اینکه راه بچههاشان را کوتاه بکنند، بیایند همان اطراف مدرسه را بخرند و خانه بسازند و زمین یارو از متری یک عباسی بشود صد تومان و...