پولیکوشکا بردهای است که با زن و پنج کودک خردسالش، در ملک ارباب زندگی میکند. وی روزی در حین ارتکاب دزدی گرفتار میشود. پس از آن درحالیکه بردگان دیگر و همسایگانش نسبت به وی بیاعتماد بودند، یک روز خانم ارباب او را به شهر میفرستد تا پولی را از نزد کسی به وی برساند. پولیکوشکا در راه بازگشت پاکت پول را گم میکند و... حوادث بعدی بهگونهای است که پولیکوشکا را تا پرتگاه مرگ سوق میدهد و خانوادة او را به نابودی میکشاند...